تحلیل تکنیکال و ترید

شنبه, 28 خرداد 1401 01:33

آشنایی با 10 مورد از بهترین الگوهای ترید بر اساس پرایس اکشن

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

تریدرهای موفق هر روز از این الگوها برای کسب درآمد استفاده می‌کنند. برای استفاده از این الگوها باید انعطاف پذیری داشته باشید چون هر کدام از آنها انواع مختلفی دارند. اگر ذهنتان را برای همه احتمالات ممکن باز نگه دارید، به تدریج هر روز، در هر بازار و در هر بازه زمانی این الگوها را خواهید دید.

اما کدام الگوی معاملات برای سوئینگ تریدینگ یا اسکالپینگ مناسب تر است؟ کدام برای فارکس بهترین گزینه است؟ برای تریدرهای روزانه یا کالا چطور؟ واقعیت این است که بسته به نموداری که پیش روی شما قرار دارد، هر الگویی می‌تواند بهترین باشد.

همچنین ممکن است همزمان چند الگوی مختلف نمایان شود. مثل یک الگوی بریک اوت شکست خورده روی یک کانال صعودی و اینکه همین الگوی بریک اوت، خارج از یک مثلث باشد. بعضی از تریدرها این الگو را یک معکوس شدگی پرچم نهایی می‌دانند و بعضی دیگر ممکن یک معکوس شدگی روند مهم را مشاهده کنند. بعضی هم روی بریک اوت شکست خورده متمرکز می‌شوند.

کلید موفقیت، درک نیروهای پشت این الگوهای پرایس اکشن و آمادگی برای اجرای معامله به محض وقوع آنها است.

معکوس شدگی‌های مهم روند

روند صعودی یا گاوی، شامل ایجاد یکسری اوج و کف بالاتر است و روند خرسی یا نزولی شامل اوج و کف‌های پایین تر است. معامله کردن بر اساس یک الگوی معکوس شدگی روند قوی، تلاشی برای ورود به معامله در شروع یک روند جدید است به این امید که در ادامه قله‌ها و دره‌های مشابهی در پیش باشد.

از آنجایی که تریدرها پیش از واضح شدن روندی جدید وارد معامله می‌شوند، احتمال برای بهترین وضعیت هم تنها 40 درصد است. این تریدرها به دنبال ریسک کم هستند اما با احتمال کم. آشنایی با روش محاسبات هم برای تریدرهایی که زود وارد معامله می‌شوند و هم افرادی که منتظر یک بریک اوت قوی می‌مانند تا یک روند واضح ببینند، لازم است. اجزای یک الگوی معکوس شدگی روند قوی عبارتند از:

  • وجود یک روند
  • پول بکی که از کانال خارج می‌شود
  • ادامه روند
  • دومین پول بک که در مسیر عکس رشد می‌کند.

 

اولین بریک اوت بالاتر از یک کانال خرسی قوی معمولاً جزئی است. احتمال برجسته شدن دومین معکوس شدگی، 40 درصد است. روی یک میله گاوی خرید کنید که نزدیک به نقطه اوجش بسته می‌شود (مستطیل سبز).

 

 

معمولاً یک معکوس شدگی رو به پایین پس از وقوع یک بریک اوت بالای یک پرچم گاوی (در اینجا، مثلث) یک سیگنال معکوس شدگی با نقطه اوج بالاتر است. معمولاً پس از یک معکوس شدن مهم با نقطه اوج پایین تر، یک روند معکوس با نقطه اوج بالاتر داریم. زیر میله خرسی در روند خرسی، فرصت‌های زیادی برای فروش شکل گرفته (مستطیل قرمز). تریدرها هر سیگنال فروشی را جدی نمی‌گیرند.

اما باید دقت داشته باشند که فروشنده‌ها کنترل را در اختیار دارند و باید سعی کنند حداقل یک سیگنال فروش را بگیرند.

 

در وسط نمودار، یک معکوس شدگی روند رو به بالای بزرگ دیده می‌شود اما فروشنده‌ها کنترل را در اختیار گرفته و یک کف قیمت پایین تر شکل دادند. گاهی اوقات ممکن است مثل اینجا، این نقطه کف جدید یک پول بک عمیق از اوج گیری قیمت قوی باشد. هر نقطه کف در الگوی مثلث باز شونده هم یک معکوس شدگی روند بزرگ با کف پایین تر است. برای خرید بالای یک میله صعودی که نزدیک به نقطه اوجش بسته می‌شود، فرصت‌های زیادی وجود دارد.

پرچم‌های پایانی

اجزای یک پرچم پایانی عبارتند از:

  • روند
  • پول بکی که معمولاً بیشتر افقی است و می‌تواند تنها به اندازه یک میله باشد.
  • معمولاً روند نزدیک به یک آهنربا[1] است (مثلاً در بازار صعودی، شامل ایجاد فشار فروش نزدیک سطح بالای یک کانال است).

پرچم پایانی یک الگوی معکوس شدگی روند است که با یک الگوی تداوم روند شروع می‌شود. تریدرها انتظار دارند که ادامه روند شکست بخورد و آماده اجرای معامله در جهت مخالف هستند.

مثل همه معکوس شدگی‌های روند، احتمال سوئینگ معمولاً حدود 40 درصد است. هدف کلی من 10 میله 2 لگ است یعنی سوئینگی که حداقل 10 میله و دو لگ یا پایه داشته باشد (TBTL[2]). ممکن است سوئینگ نشان دهنده بازدهی دو برابر ریسک باشد (که از نظر من، این حداقل شرط موفق بودن سوئینگ است).

60 درصد از معاملات منجر به سود و ضرر کمی می‌شوند که معمولاً یکدیگر را متوازن می‌کنند. تریدرهایی که به دنبال احتمال بالاتر هستند معمولاً منتظر معکوس شدنی می‌مانند که بریک اوت قوی تری در جهت جدید داشته باشد. در چنین وضعیتی احتمال معامله سوئینگ 60 درصد یا بیشتر است اما مرز توقف بسیار دورتر است.

معمولاً یک محدوده معاملاتی (trading range) با عرض کم در یک روند خرسی، پرچم خرسی پایانی است. تریدرها منتظر بریک اوت پایین آن می‌مانند تا روند صعودی شود.

 

مثلث یک محدوده معامله با عرض کم است. وقتی این الگو در اواخر یک روند صعودی ایجاد می‌شود، معمولاً پرچم گاوی نهایی است.

بریک اوت

در اینجا مهم نیست که بریک اوت از سطح پشتیبانی باشد یا مقاومت. هر میله روندی تنها در صورتی که اوج یا کف میله قبلی باشد، بریک اوت از چیزی است. تریدرها بر اساس تجربه کم کم آنچه واقعاً بریک اوت محسوب می‌شود را تشخیص می‌دهند.

رایج ترین موارد، محدوده معامله، پول بک، اوج و کف قبلی، خطوط روند، کانال‌ها و میانگین‌های متحرک هستند. گاهی اوقات تریدرها باید به یک بازه زمانی بالاتر سوئیچ کنند تا بریک اوت را ببینند.

بین 10 الگوی تریدینگ برتر بر اساس پرایس اکشن، بریک اوت‌ها الگوی محبوب من هستند چون من معامله با احتمال بالا را بیشتر می‌پسندم.

بریک اوت صرفاً یک میله روند رو به بالا یا پایین است. بریک اوت همیشه فراتر از حداقل یک پشتیبانی یا مقاومت جزئی بسته می‌شود. هر چقدر نوار بزرگتر و پشتیبانی یا مقاومت مهم تر باشد، احتمال اینکه روند حداقل کمی بیشتر ادامه پیدا کند، بیشتر خواهد بود.

2 پرچم گاوی و 2 پرچم خرسی

برای بسیاری از تریدرها ادامه میله‌ها گیج کننده است چون معمولاً مایلند که این میله‌ها کامل و واضح باشند. آنچه که این افراد درک نمی‌کنند این است که هدف بازار ایجاد ابهام است. بازار سعی دارد بیشترین زمان ممکن را در نرخ‌هایی سپری کنند که گاوها و خرس‌ها هر دو آن را مناسب بدانند. همین شرایط امکان اجرای معامله را فراهم می‌کند که دلیل شکل گیری بازارها همین است.

ایده کلی این پرچم‌ها این است که معمولاً بازار برای معکوس شدن روند چند بار تلاش می‌کند و به این ترتیب دو لگ ایجاد می‌شود. اگر این دو تلاش برای معکوس شدن شکست بخورند، بازار معمولاً سعی می‌کند در جهت دیگر حرکت کند. از آنجایی که جهت دیگر یک روند است و حالا در حال تداوم است، تریدرهای ضد روند متوجه می‌شوند که دچار دردسر شده‌اند و باید به محض شکست خوردن تلاش دوم، از پوزیشن خودشان خارج شوند.

همچنین معمولاً تریدرها مایل نیستند که دوباره همین کار را تکرار کنند. نتیجه، شکل گیری الگوی ادامه روند با احتمال زیاد است که معمولاً به سرعت حرکت می‌کند. تریدرها اغلب در این وضعیت اسکالپ انجام می‌دهند اما وقتی روند همچنان قوی است، می‌توانند همه یا بخشی از پوزیشن خودشان را به روش سوئینگ[3] پیش ببرند.

معمولاً این الگوها حالت تودرتو دارند و نسخه کوچکتر در دو لگ بزرگتر شکل می‌گیرد. مهم نیست که تریدر وارد نسخه کوچکتر شود یا بزرگتر به این شرط که از حد توقف سوئینگ مناسب استفاده کند.

در یک روند خرسی یا یک لگ خرسی در یک رنج معامله، پول بگ تک لگ (صعود کوچک)، فرصت فروش Low 1 است. اگر این الگو ایجاد شود اما بعد از آن یک لگ بیشتر در پول بک داشته باشیم، یک پرچم خرسی Low 2 شکل گرفته است. Low 3 یک الگوی مثلث یا کنج (مثلث قطری) است. اوج دوتایی، یک پرچم خرسی Low 2 است. گاهی اوقات لگ‌ها می‌توانند میله‌های زیادی داشته باشند و به الگوهای کوچکتری تقسیم شوند.

در یک روند گاوی یا یک لگ گاوی در پول بک trading range، اولین باری که اوج یک میله در سطحی بالاتر از اوج میله قبلی قرار می‌گیرد، پول بک ایجاد شده یک پرچم گاوی High 1 است که اگر تریگر شود اما پس از آن یک لگ پایین دیگر وجود داشته باشد، پرچم گاوی High 2 شکل گرفته است. مثلث یک پرچم گاوی High 3 افقی (یعنی نه رو بالا و به رو به پایین) است و یک پرچم گاوی کنج، مثلثی است که به سمت پایین شیب دارد.

الگوهای کنج: سه حرکت به بالا یا پایین

تعریف سنتی الگوی کنج، یک مثلث همگرا است که به سمت پایین یا بالا شیب داشته باشد و تریدرها انتظار دارند که بریک اوت در جهت عکس شیب ایجاد شود. به همین دلیل به دنبال بریک اوت رو به بالای کنجی هستند که به سمت پایین شیب دارد و همچنین بریک اوت رو به پایین کنج، که به سمت بالا شیب دارد.

کنج‌ها زمانی که پول بکی درون روند باشند، الگوی تداوم محسوب می‌شوند و زمانی که بزرگ بوده و وضعیت درست و مناسب باشد، الگوی معکوس شدگی هستند. زمانی که کنج‌ها پرچم باشند، الگوی معکوس شدگی کوچک هستند. مثلاً وقتی یک پول بک کنج در یک روند صعودی وجود داشته باشد، کنج یک لگ خرسی کوچک است. تریدرها انتظار دارند که لگ خرسی شکست خورده و روند معکوس صعودی شکل بگیرد.

به طور کلی، کنج الگویی با سه (گاهی اوقات چهار یا پنج) پوش است که به سمت بالا یا پایین شیب دارند. نیازی نیست که این پوش‌ها همگرا باشند و لازم نیست که پوش سوم از دومی پیشی بگیرد.

به محض اینکه دو پوش وجود داشته باشد، تریدرها می‌توانند خطی بکشند که آنها را به هم متصل کند و بعد آن خط را به سمت راست ادامه دهند (خط کانال روند). سپس می‌توانند در صورت نزدیک شدن بازار به خط برای بار سوم، منتظر معکوس شدن روند باشند.

هر چقدر الگو دقیق تر باشد ایده آل تر است چون کامپیوترهای بیشتری آن را چشمگیر و قابل توجه در نظر می‌گیرند. اما تریدرها نباید چشم از نیروهای مؤثر بردارند و باید یاد بگیرند که با هر مدل قابل تصور از هر الگویی راحت باشند. به این ترتیب فرصت‌های معامله بیشتری در اختیار آنها قرار خواهد گرفت.

اوج کنج، یک کانال گاوی رو به همگرایی است. بیشتر اوج‌های کنج 3 لگ رو به بالا دارند اما بعضی از آنها لگ چهارم و تعداد خیلی کمی لگ پنجم هم دارند. تریدرها پایین یک میله خرسی که نزدیک به کف آن بسته می‌شود و انتظار حداقل 2 لگ رو به پایین دیگر برای آنها وجود دارد، فروش انجام می‌دهند. معمولاً لگ‌ها به لگ‌های کوچکتر تقسیم می‌شوند. هر کانال گاوی را باید یک پرچم خرسی دید چون احتمال خروج پایین از خط روند گاوی وجود دارد.

 

الگوهای کنج به ندرت کامل هستند و بیشتر آنها شبیه به کنج‌هایی که در کتاب‌ها مشاهده می‌شود نیستند. اگر کانال خرسی دارای سه لگ رو به پایین باشد، حتی اگر کانال شکل کنج نداشته باشد، آن را کنج در نظر بگیرید. در این شرایط هم همان نیروها وجود دارند. بازار دائماً سعی دارد به پایین حرکت کند اما باز برمی‌گردد. بالاخره در یک نقطه، تریدرها تصمیم می‌گیرند که باید جهت دیگر (صعود) را امتحان کنند.

اگر سه صعود در یک کانال گاوی محدود (تنگ) وجود داشته باشد، این کانال یک کنج سهموی است. این یک اوج خرید است و می‌تواند منجر به یک محدوده معاملاتی یا حتی مثل اینجا معکوس شدگی روند نزولی شود.

کانال‌ها

بازار همیشه در کانال قرار دارد. گاهی اوقات تریدرها باید نمودارهای بازه زمانی طولانی تر را در نظر بگیرند تا کانال‌ها را ببینند که اکثر آنها شبیه به آنچه در سایت‌ها و کتاب‌ها مشاهده می‌شود نیستند.

اما تریدرها در جریان هستند که کانال‌ها واقعاً چه شکلی دارند و وقتی نقاطی برای رسم خطوط انتخاب می‌شود، انعطاف پذیری زیادی دارند. پس از اینکه تریدرها دو نقطه را دیدند، یک خط کشیده و بررسی می‌کنند که آیا بازار با برگشتن به این خط مسیر معکوس را در پیش می‌گیرد یا خیر. آنها دائماً در حال پاک کردن خطوطی هستند که بازار آنها را نادیده می‌گیرد و همیشه خطوط جدید رسم می‌کنند.

هر بازاری همیشه در کانال قرار دارد. گاهی اوقات کانال‌ها روی نمودارهایی با بازه زمانی کوتاه تر یا بلندتر واضح تر هستند. تریدرها سعی می‌کنند هنگام معکوس شدن وارد شوند چون نسبت به بریک اوت بسیار رایج تر هستند.

کانال میکرو شامل یکسری میله بدون پول بک است. این یک روند قوی است اما وقتی به حدود 10 میله برسد، ناپایدار خواهد بود. بنابراین می‌توان آن را یک نوع به اوج رسیدن (climax) هم در نظر گرفت. معمولاً این اوج رشد کرده و تبدیل به یک محدوده معاملاتی می‌شود.

شاخص نقدینگی S&P از زمان سقوط سال 1987 تا اواخر سال 1994 در یک کانال گاوی کنج بوده است. دیدن این کانال سخت است چون صعودی که پس از بریک اوت بالای کانال گاوی شکل گرفته، بزرگ بوده است. شانس بریک اوت موفق بالای یک کانال گاوی تنها 25 درصد است.

حرکات موزون

اغلب اوقات بازار سعی می‌کند یک کار را دوباره انجام دهد. در نتیجه بیشتر تاپ‌ها یک نوعی تاپ دوتایی هستند، بیشتر کف‌ها، کف دوتایی هستند و روندهای بازار اغلب حداقل یک لگ دوم دارند که اندازه آن به اندازه لگ اول بستگی دارد.

همه با حرکت موزون Leg 1 = Leg 2 آشنا هستند. این حرکت وقتی رخ می‌دهد که بازار یک لگ دوم دارد که تقریباً به اندازه به طول اولی است.

همچنین تریدرها پس از بریک اوت از یک محدود معاملاتی هم به دنبال یک حرکت موزون هستند. آنها انتظار دارند که این حرکت تقریباً به همان اندازه باشد چون محدوده معاملاتی طول زیادی دارد (بلند است). انواع مختلف دیگری از حرکات موزون وجود دارند که کامپیوترها از آنها برای سودبری یا ورود به معاملات معکوس شدگی روند استفاده می‌کنند و چند مورد از آنها مبتنی بر گپ‌های درون روزی یا طول بریک اوت هستند.

وقتی پول بکی از یک روند ایجاد می‌شود، معمولاً روند ادامه پیدا می‌کند. لگ دوم معمولاً نزدیک به اندازه لگ اول بسته می‌شود. به این حالت حرکت موزون Leg 1 = Leg 2 گفته می‌شود. تریدرها سعی دارند در معکوس شدگی رو به پایین فروش انجام دهند.

وقتی بریک اوتی وجود دارد، اغلب روند به اندازه یک حرکت موزون بر اساس طول محدوده قبلی بازار ادامه پیدا می‌کند. تریدرها در روند صعودی با هر پول بکی خرید انجام می‌دهند. به ویژه آنها به دنبال پول بکی هستند که به نقطه بریک اوت برخورد کرده اما دوباره برگردد.

معکوس شدگی محدوده معامله

حتی پیش از اینکه محدوده معاملاتی مسلم شود، معمولاً بازار نشانه‌هایی از تریدینگ دو جهته را دارد که به تریدرها درباره احتمال ایجاد یک روز trading range (محدوده معاملاتی) هشدار می‌دهد. وقتی این حالت رخ می‌دهد اغلب بازار با مومنتوم شدید به سمت بالا حرکت می‌کند تا تریدرها به اشتباه باور کنند که می‌توانند با یک پول بک کوچک خرید انجام دهند و انتظار لگ دوم رو به بالا را داشته باشند. به همین ترتیب، آنها در حالت کف، یک میله روند خرسی بزرگ مشاهده می‌کنند و بعد شروع به فروش می‌کنند چون آنچه که در حال جریان است را کاملاً درک نمی‌کنند.

بازار به طور منظم به اوج می‌رسد که در آن گاوها به جای خرید بیشتر سعی می‌کنند سودبری را انجام دهند (یعنی برای حفظ سود، فروش انجام دهند) و خرس‌ها هم نمایان می‌شوند. خرس‌ها و گاوها هر دو انتظار دارند که برخورد به مقاومت منجر به یک بریک اوت ناکام شود.

در کف بازار، برعکس این وضعیت برقرار است. وقتی بازار نزدیک به پشتیبانی می‌شود، اسکالپرهای خرسی فروش بیشتری انجام می‌دهند و انتظار دارند که بازار باز هم سقوط کند. گاوها دست از خرید برمی‌دارند چون مطمئن هستند که بازار به سطح پشتیبانی خواهد رسید و احتمالاً از آن عبور کند. چرا حالا خرید انجام دهند در حالی که می‌توانند ظرف چند دقیقه آینده خریدی در سطح پایین تر انجام دهند.

نتیجه این است که بازار در کف، میله‌های خرسی قوی ایجاد می‌کند چون به سمت پشتیبانی حرکت کرده است. حالا به جای فروش، خریدارها وارد عمل می‌شوند. خرس‌ها برای سودبری خرید انجام می‌دهند و گاوها برای شروع پوزیشن long خرید می‌کنند.

لگ‌های بالا و پایین در یک محدوده معاملاتی معمولاً قوی هستند. در این حالت تریدرها در صورتی که منتظر سیگنال دوم بمانند، احتمال سودبری بیشتری خواهند داشت.

وقتی تریدرها شروع می‌کنند، اغلب متوجه نیستند که بازار در حال ایجاد یک محدوده معاملاتی است تا وقتی که روز به پایان برسد. میله‌ها اغلب نشانه‌های زودهنگامی هستند مثل آنچه در اینجا مشاهده شد. میله‌های زیادی با دنباله‌های برجسته و پول بک زیاد وجود داشته و دیروز بازار در یک محدوده معاملاتی تنگ قرار داشته (بازارها نیروی اینرسی دارند و معمولاً تمایل به تکرار حرکت قبلی خودشان دارند) و محدوده‌های کمی با 2 یا 3 میله روند بزرگ متوالی مشاهده می‌شود. این یعنی گاوها و خرس‌ها از پیگیری ناامید شده اند.

تازه کارها در اثر تکرار معکوس شدن احساس گیجی و ناامیدی پیدا می‌کنند و متوجه نیستند که این احساسات مشخصه اصلی محدوده‌های معاملاتی هستند. وقتی تریدرهای مجرب این احساسات را شناسایی کنند، از آن به عنوان فرصت استفاده می‌کنند. آنها پیش بینی می‌کنند که همه بریک اوت‌ها معکوس خواهند شد و به دنبال خرید در کف، فروش در اوج و اسکالپ هستند.

حتی وقتی بازار در میانه روز روند نزولی پیدا می‌کند، آنها انتظار دارند که بریک اوت برای رسیدن به یک کف جدید در آن روز شکست بخورد به این دلیل که معمولاً در روزهایی با محدوده معاملاتی چنین اتفاقی رخ می‌دهد. آنها به معکوس شدن رو به بالا دقت دارند و پیش بینی می‌کنند که روند صعودی دوباره به بالای نقطه بریک اوت برگردد (کف ساعت اول) و دوباره شاهد برگشت به محدوده معاملاتی باشیم.

حرکت معکوس در هنگام شروع

اجزای این الگوی حرکت معکوس عبارتند از:

  • معمولاً به سرعت به سمت یک آهنربا (پشتیبانی یا مقاومت) حرکت می‌کنند؛
  • معکوس شدگی در اولین 60 تا 90 دقیقه که منجر به سوئینگ برای چند ساعت آینده یا کل روز می‌شود.

اکثر میله‌های قوی روند گاوی در نمودار روزانه، حداقل یک دنباله کوچک در پایین خودشان دارند که معمولاً ناشی از حرکت معکوس در شروع روز است (شدت گرفتن فروش در هنگام باز شدن بازار که معکوس می‌شود در نتیجه یک الگوی معکوس شدن روند است). به همین ترتیب، بیشتر میله‌های روند گاوی روی نمودار روزانه معمولاً یک دنباله در بالای خودشان دارند که ناشی از معکوس شدگی رو به پایین در هنگام شروع است.

یک فروش شدید در هنگام باز شدن بازار وجود داشته است. این فروش ناشی از کف قیمت روز گذشته بوده که همیشه کاندید خوبی برای پشتیبانی است. بازار بقیه روز صعود داشته است.

پس از یک گپ رو به بالا، بازار به EMA 20 میله‌ای نزدیک برگشت می‌کند. معکوس شدگی رو به بالا، سومین تلاش بوده بنابراین الگوی Opening Reversal یک نوع برخورد پرچم گاوی کنج به EMA بوده است.

هر زمان معکوس شدگی، یک گپ رو به پایین باشد، تریدرها به دنبال یک پرچم خرسی دو قله‌ای نزدیک به EMA خواهند بود. آنها با معکوس شدگی رو به پایین فروش انجام می‌دهند به این امید که این، یکی از قله‌های اولیه روز و یک روند خرسی باشد.

آهنرباها (پشتیبانی و مقاومت)

آخرین الگوی این مطلب، بیشتر یک مفهوم است تا یک ستاپ معاملاتی. بازار همیشه در حال تلاش برای برقراری یک محدوده قیمت است. معمولاً نمی‌توان مشخص کرد که این حرکت کی به پایان می‌رسد.

پشتیبانی، به هر کف قیمتی گفته می‌شود که در آن ممکن است خریدرها وارد عمل شوند چون یا گاوها (یعنی تریدرهای امیدوار به صعود) شروع به خرید می‌کنند یا خرس‌ها سعی می‌کنند برای سودبری، خرید انجام دهند. مقاومت به هر نرخ بالایی گفته می‌شود که در آن ممکن است گاوها وارد عمل شوند تا سودبری را کامل کنند و خرس‌ها فروش انجام می‌دهند.

آهنرباهای رایج شامل اوج و کف محدوده معاملاتی، اوج‌ها و کف‌های قبلی، خطوط روند، کانال‌ها، پیش بینی‌های حرکت موزون و میانگین‌های متحرک هستند. کامپیوترها کنترل بازار را در اختیار دارند و همه سطوح مقاومت و پشتیبانی مبتنی بر چیزهایی هستند که نرم‌افزارهای کامپیوتری می‌توانند محاسبه کنند. نتیجه این است که بازار وقتی تعداد قابل توجهی از الگوریتم‌ها معتقد باشند که به تارگت می‌رسند، اغلب نزدیک تارگت شتاب می‌گیرد.

وقتی بازار، بالاتر از یک اوج قبل حرکت می‌کند معمولاً برگشت کرده و به نقطه بریک اوت برخورد می‌کند. گاوها در معکوس شدگی رو به بالا خرید انجام می‌دهند.

معمولاً روزی با محدوده معاملاتی دائماً اطراف نرخ باز شدن بازار نوسان دارد. اگر در 2 ساعت آخر، بازار نزدیک به اوج یا کف روز قبل باشد، به دنبال معکوس شدگی به سمت نرخ باز شدن باشید. اکثر روزهایی با رنج معاملاتی، در اطراف نرخ باز شدن به پایان می‌رسند.

کاربران مبتدی از اینکه یک حرکت صعودی قوی ناگهان تبدیل به روند نزولی پایان ناپذیر شده، ناامید می‌شوند.

تریدر مجرب در جریان هست که خط مقاومت کجاست و منتظر معکوس شدن روند، رو به پایین است. هر گونه اوج گیری قوی به سمت مقاومت می‌تواند به برخورد به این خط و برگشت منجر شود.

[1] مقاومت یا پشتیبانی

[2] Ten Bars and Two Legs

[3]  سوئینگ تریدینگ یعنی یک دارایی را حداقل یک روز نگه داریم اما اسکالپ در بازه زمانی کمتر از یک روز انجام می‌شود.